مهستی پیمانه
مهستی پیمونه ی چشمم
مهستی با آن که میدانی تو گر تنها
دلم دیوانه بود
دلمو قدم قدم زدم به نامت
دلم می خواد بیام پیشت
برده جوراب
برده پا
دلمه سوری
دلم از غصه تنگن دلبرم مال هرنگن
مهستی میخونە
برده کسلیس ایرانی
مهستی غرور شکسته